مهرساممهرسام، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

مهرسام نفس مامان و بابا

ای آرزوی من

ای ارزوی من                          تو آن همای بخت منی کز دیار دور پر پر زنان به کلبه من پرکشیده ای بر بامم ای پرنده عرشی خوش آمدی در کلبه ام بمان ای آنکه همچو من یک آشیان گرم محبت ندیده ای با من بمان که من یک عمر بی امید همراه هر نسیم به گلزار عشقها در جستجوی یک گل خوشبو شتافتم می خواستم گلی که دهد بوی آرزو اما نیافتم. شبهای بس دراز با دیدگان مات بر مرکب خیال نشستم امیدوار دنبال یک ستاره...
12 مرداد 1392

یه عالمه 4 واسه نازدونه مامان !!!!!

          4 ماه و 4روز و4  ساعت و 4 ثانیه از لحظه ای که من با بهشتی ترین حقیقت زندگیم روز ها رو شب می کنم و شب ها رو صبح . دیشب به صدای نفس های نازت گوش می کردم با هر یه دونه نفس تو خدا رو شکر می کردم چقدر دلنشینی تو نهایت عشقی  تو خورشیدی کودک من تو مال منی و همه زندگیم . چشمای زیبات و اون نگاه زیباترت دیوونم میکنه مامان جو ن تپش های قلبم به نفس های تو بسته است. این شعر تقدیم  به پسرم  مهرسامم هر چند که تو خیلی کوچولویی هنوز خیلی نی نی گولویی ولی مطمینم احساس منو از این شعر در ک می کنی : لحظه های هستی من از تو پر شده است آه  ...
7 خرداد 1392
1