مهرساممهرسام، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

مهرسام نفس مامان و بابا

بدون عنوان

عزیزترینم,فرزندم ! من مادرت هستم...  من با عشق به اختیار با اگاهی تمام پذیرفته ام که مادرت باشم  تا بدانم خالقم چگونه مخلوقش را دوست میدارد هدایت میکند و  در برابر خواسته های تمام نشدنی اش لبخند میزند و در اغوشش میگیرد, من یک مادرم هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد... من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی,که گاه از خودگذشتگی نامیده میشود... تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشد... من نه بهشت می خواهم نه اسمان و نه زمین ... بهشت من زمین من و زندگیم نفس های ارام کودکی توست که در اغوشم رویای پروانه ارزوهایت را میبینی... من م...
21 فروردين 1394

به خاطر قولی که به مامان سوشیانس داده بودم !

روز جهانی مقمقی هم مبارک         سلام به روی ماه همه نی نی های ناز و مامانای خوجل و موجل ! مامانی که تنبل شده بود و از طرفی نی نی نمیذاشت که آپدیت کنه وبلاگ رو ، عزمش رو جزم کرد اول داد ویندوز لپ تاپ رو عوض کردن و یه جمعه پاییزی که آقا مهرسام خوابیده بود وبلاگشو آپ کرد. اولین خبر یه مهمونی نی نی سایتی بود که خیلی خوب بود و به خاطره هایی زیبای ما پیوست شایلین جیگر....مهرسام خان ...و درسا عسل میبینی مامان جون چقدر طرفدار داری ؟ ازحالا دخملیا دورتو گرفتن نمیذارن تکون بخوری مامانای آینده نگری دارن هااااااا ...
11 مهر 1393

دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است !

                            مهرسام خوشتیپ و قدم زنون                                       مهرسام و چمن و پیاده رو                       مهرسام و کفشهای خوشگلش                       مهرسام و تریلی سواری     مهرسام و سلمونی و خرگوش  مهرسام و پدر...
11 مرداد 1393

یکسال و یکماهگیت مبارک

پسرک شیرین ادای من ! تو هرروز دلربا تر ی                          هرروز تواناتر                          هرروز پویاتر   و من هرروز به تو عاشق ترم               ...
2 اسفند 1392

11ماهگی واولین شب یلدا با تو هندونه خوشمزه شیرین وآبدار

سلام سلام و هزار تا سلام به روی ماه پسرم و به روی ماه همه دوست جونای مهربونمون که توی این مدت که مامان خانوم نتونسته بود بیاد و وبلاگ مهرسام جون روبه روز رسانی کنه مارو فراموش نکردن و اینهمه پیام برامون فرستادن و و اس ام اس و تلفن . ما هم خیلی خیلی دلمون برای شما و نگاههای زیباتون تنگ شده بود اما وقعا به علت شیطونک بازیهای زیاد مهرسام و از طرفی فشار کار مامان خانوم این تنبلی پیش اومد که از همه عذر خواهی می کنم و مهرسام جونم بازیهات دیگه خیلی خاص شده و خیلی هم واکنش های شادی تو نشون میدی و ما رو ذوق مرگ میکنی. ببین با ماهی حباب ساز چیکار میکنی...میخوای بگیریشون ...اما نمیشه   ...
12 دی 1392

ماههای عمر ماهکم دو رقمی شد 10 ماهگیت مبارک

  بزرگ مرد کوچک من .....تولد 10 ماهگیت مبارک!!!!                             دیگه اینقدر شیطون شدی که خودت از در میگیری و وایمیستی بعدشم این قیافه ای میشی   ساعت 1 نصف شبه و  شما اصلا تصمیم نداری بخوابی ..باز داری دندون در میاری و کم خواب شدی اما اینبار خدا رو شکر خوش اخلاقی و کمتر درد داری دندونای بالا کاملا جوونه زدن دندون خرگوشیات هم دیگه در اومدن از پایین هم 4 تا دندون جدید برجسته شده بمیرم برات  کاش میشد کمکت کنم ...
1 آذر 1392

سالگرد ازدواج مامان و بابا

شیرینی خامه ای من.... می دونستی که خوشمزه ترین اتفاق زندگی  ما هستی؟   نهال زیبای پیوند من وبابایی مهربونت که از 24 تیرماه 85پا گرفته بود توی یه همچین روزایی یعنی 29 آبان وارد باغچه سرسبز زندگی شد و روز به روز قد کشید و برگ و بار گرفت . درخت زندگی زیباست ...هر برگش خاطره ای ..هر ساقه اش عاطفه ای ....و هر شاخه اش محبتی ناگسستنی از ریشه است که هرروز عمیقتر و شاداب تر میشه امسال سالگرد ازدواجمون رو برای اولین بار با تو جشن می گیریم .... باتو که میوه درخت عشق ما هستی ..با تو این شادی پرشورتره . چه خوب که خدا تو رو به ما هدیه داده و چه خوبتر که روز به روز بزرگ&n...
23 آبان 1392

ماه نهم ماه جدایی

بالاخره رسید... امروز روز سختی بود ...بعد از 18 ماه که هر لحظه و هر ثانیه از عمرم رو با تو بودم ، امروز روز جدایی رسید و من برای چند ساعت از تو شیرین دلبرکم دور بودم .. نمی دونی چقدر سخت بوووووود...هر بار که به یاد اون چشمای نازت می افتادم اشکم می اومد ..یاد اون دستای کوچولوت دلمو هوری می ریخت پایین آروم و قرار نداشتم ...اونقدر از دیدن دلتنگیات دلم به درد میاد که نگوووووو   وقتی میرم سر کار باهات خداحافظی می کنم دقیقا دور شدن منو حس می کنی با اون نگاه نازنینت دنبالم میای و غمی میاد تو چشات ..کاش می مردم و این جوری تو رو غمگین نمی کردم پسرم ،همه به من میگن پسر بزرگ کردن وقت تلف کردنه !!!!اما من اونقدر ع...
14 آبان 1392

درد دل ما نی نی ها

آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی غیر پاستوریزه ، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید ! plz خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است !!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود! پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد ! مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول" می کند! ...
2 آبان 1392