سفر به مشهد
پسر خوشگل و شیرین ادای مامان این چندمین بارته سوار هواپیما میشی؟ نکنه میخوای خلبان بشی تو ؟ از وقتی توی دل مامانی بودی همش سوار هواپیما می شدی تا الان .
توی هواپیما اصلا اذیت نمی کنی مامان جون ولی بقیه نی نی ها طفلکیا گوششون درد می گیری و گریه می کنن
وقتی رفتیم مشهد تو همه رو متعجب کرده بودی همه می گفتن وااای آقا مهرسام جون چقدر بزرگ شده
یه شب رفتیم پیتزا بخوریم که دیر حاضر شد تو رو گذاشتیم وسط که بخوریمت
یه شب رفتیم به یه باغ بیرون شهر و شما هر کاری دلت خواست کردی آتیش بازی کردی
آلبالو هم خوردی .بابا رضا یه آلبالوی نشسته از درخت کند و داد به تو.
چرا خوردی؟ نگفتی مریض می شی؟ مامان دلش هزار راه رفت و نگران شد ولی چیزی نگفت . آخه آلوچه من تو که خودت آلو چه ای کوچول موچولو
اینجا هم جای همه نی نی ها خالی رفتیم شیشلیک بخوریم توی شاندیز اما مامان ترسید زیاد بخوره چون دفعه قبل وقتی کوچیک تر بودی بعد از شیشلیک تا دو سه روز شیر مامان رو نخوردی شاید بد مزه شده بوده مامان جون
منم از ترس اینکه دوباره همونجوری نشه کمتر خوردم ایشالا وقتی بزرگ شدی وقتی دندون در آوردی و اومدی تو جمع کباب خورا با هم می خوریم عزیز دلم
اینجا دیگه بابا جون میخواد بره کیش و لی ما هستیم تا مامان باباها و بقیه بیشتر تو رو ببینن و بغلت کنن و با هات بازی کنن . آخه اینا هم دلشون برای تو خوشمزه کوچولو خیلی خیلی تنگ میشه
وقتی منتظر بودیم تا بابا رو ببریم فرودگاه عمه آرزو یه نیم ساعتی دیر رسید و تو هم خیلی خوابت گرفته بود مجبور شدیم همونجا برات گهواره درست کنیم تا لالا کنی عزیزمببین چه بابابزرگ مهربونی داری همش سر تاب تو رو گیره کلی نگهت میداره همش می برتت بیرون
یه روز که کار مهمی بیرون داشتم و مامانی مهربون نبود که بیاد و شما رو توی ماشین بغل کنه مجبور شدم برات یه کریر اختراع کنم چون کریر خودت توی کیش بود
حالا اگه مجبور شدم یه دونه دیگه برات می خرم عزیز دلم هر چند دیگه زیاد توش دووم نمیاری و زودی حوصلت سر میره
اینم آقا پرهامه دوست آقا مهر سام که میشه پسر خالش و اونروز که رفتیم پیشش کلی به هر دو تون خوش گذشت و با هم حرف زدین و بازی کردین
این هم آقا نیما یه پسر خاله دیگه که یه روز ما رو دعوت کردن خونشون اونم خیلی مهربونه و کلی با شما بازی کرد . به همین زودیا خواهر کوچولو ش به دنیا میاد و اونوقت سه تایی بازی می کنین
این خانوم خوشگله هم وانیا جونه که خیلی ملوسک وناز نازیه این یه قرار نی نی سایتی بود و کلی باهاش حرف زدی و دلت وا شد چی می گفتی مامان جون؟
اینجا هم دایی امین کلی برامون زحمت کشید و ما رو رسوند و کارای فرود گاه رو برامون انجام میداد
و اما اینم یه عکس از آقا مهرسام جون جیگر جیگر که الهی من فداش بشم