تربچه مامان...خیلی خوشحالم از اینکه روز به روز می بینم تواناترو بزرگتر و شیطون تر می شی از وقتی سه ماهت بود دلت میخواست بشینی وقتی دراز کشیده بودی تا دستاتو می گرفتیم سرتو میاوردی بالا تا به حالت نشسته در بیای بعدشم کلی ذوق می کردی و می خندیدی اما حالا پسرکوشولوی من خودش میشینه تنهای تنها مثل آقاها عزیز دلم هر چند مدتهاست بد جوری توی قلب من و بابایی نشستی اما تو دنیای واقعی این اولین بارهاست که بدون کمک ما میشینی خیلی هم خوب خودتو نگه میداری آفرین گل پسر زرنگ مامان بله با شما هستم آقا مهر سام کی گفته از حالا به این کوچولویی بشینی؟؟؟؟هنوز پنج ما ه و نیمه ای آخه کوچول جون تازه میخوای...